نوشته شده توسط: مرتضی صلاح
سفرت بخیر
سفرت بخیرمسافر رفتی به دیارغربت چشمای منو ندیدی گریه بود همراه باحسرت
رفتی باغرورو نفرت دلموتنهاگذاشتی رفتی وبرقلب سردم نقش عشقت جاگذاشتی
رفتی باغروب خورشیدسفرتوبی خطرباد دعای خیر منو دل باتو همراه.همسفرباد
رفتی و تنهاگذاشتی منوتودیارحسرت هجرتت کرده اسیرم میونه حصارحسرت
سفرت بخیرولی من هنوزم چشمام براهه باورکن که بی حضورت روزگارمن سیاهه
دوریه توسخته اماعادتم میشه یه روزی نفرینت هرگزنکردم خاکسترنشی نسوزی
رفتی وهنوزدل من به عشقت غرقه نیازه دیگه این دل تاهمیشه خونه ئ عشقی نسازه
توبروسفرعزیزم سفرت خوش باد وخوشنود مردن درتنهایی وغم جزئ سرنوشت من بود
برای همیشه رفتی اینوخیلی خوب میدونم آخه بی توباچه امید توی این دنیا بمونم
سفرت بخیرعزیزم خداوندپشت و پناهت درشبهای تار دعای خیرمن فانوس راهت
بعدازهجرتت عزیزم من قصه پرداز دردم
بی توسرشارازتنهایی بی توهم اواز دردم